بنام ایزد پاک
روز نوزدهم آذر که برابر با دهم دسامبر است را روز جهانی حقوق بشر نامگذاری کرده اند. منشور حقوق بشر در دهم دسامبر 1948 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل قرار گرفت و دولت ایران یکی از نخستین امضاکنندگان این اعلامیه بود اما به خوبی می دانیم که نخستین اعلامیه جهانی حقوق بشر , اعلامیه حقوق بشر کوروش کبیر می باشد که بیش از 2500 سال از عمر آن می گذرد. این استوانه در پی کاوشهای باستانشناسی در شهر "اور" به دست "هرمزد رسام" از اعضای باستانشناسی انگلیسی کشف شد و هم اکنون زینت بخش موزه بریتیش میوزیوم انگلستان است و یک نسخه کپی از آن هم در ساختمان سازمان ملل نصب شده .
به این بهانه بخشی از متن منشور کورش کبیر که به عقیده آگاهان اولین منشور حقوق بشر در جهان به شمار می آید از نظرتان می گذرد:
(( منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ ... نوه کورش، شاه بزرگ ... نبیره چیش پیش ، شاه بزرگ . . .
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک خدای بزرگ، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
برده داری را بر انداختم ، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد...
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.
مردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد... او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. . .
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم.
همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم.
همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، باشد که دلها شاد گردد.
بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند...
من برای همه مردم جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم. ))
یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از موارد اعلامیه جهانی حقوق بشر از قبیل برابری زن و مرد، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی کار، آزادی مسافرت، آزادی در انتخاب همسر و خیلی از آزادیهای دیگر که در منشور حقوق بشر آمده ریشه در گاتهای زرتشت دارند .
دین در زمان هخامنشیان
با مطالعه سنگنوشتهها و حجاریهای باقیمانده و یافتشده در تختجمشید، میتوان بهخوبی به باورها و اعتقادات سران هخامنشی پی برد. چرا که صاحبان و دستوردهندگان ساختمان این بنا، بر تمام جزییات ساختمان این بنا نظارت داشتهاند تا همهچیز به حد کمال از آب درآید و بدین خاطر است که مشاهده میکنیم که چه از نظر ساختمانی، چه از نظر ترسیم تصویرهای برجسته و چه از نظر نوشتهشدن کتیبهها دقت بسیار زیادی بهکار رفته است. دهها طرح و نقشه ارائه شده تا یکی از میان آنها انتخاب و دهها متن نوشته شده تا یکی را برای نوشتن سنگنوشته انتخاب کردهاند و بدین خاطر است که در ساختمان تختجمشید، تفکر، اندیشه و دقت و ظرافت و فن و هنر فوقالعاده زیادی را مشاهده میکنیم
همه باستانشناسان متفقالقولند که تختجمشید خط فکری دارد و فرهنگی که بر هنر هخامنشیان حاکم است، کاملا ایرانی است. و از اعتقادات و رسوم و سنن و خواستها و باورها و ایدهآلهای هخامنشیان سرچشمه میگیرد و بیانکننده آرزوها و اعتقادات آنان است
گیرشمن در مورد مذهب هخامنشی اعتقاد دارد که درست است که در دوران هخامنشی کیش زردشتی در اکثر مناطق ایران پراکنده شده بوده و اکثر مردم ایران کیش زرتشتی داشتند، ولی به نظر او، شاهان هخامنشی زرتشتی نبودهاند! در حالیکه همه باستانشناسان از جمله خود پروفسور گیرشمن باور دارند که کوروش بنیانگذار سلسله هخامنشی، با ایجاد اتفاق و اتحاد مابین قوم خود و دیگر ملل ساکن در ایران توانسته است که در مدتی کم نیرویی بسیار عظیم جمع نموده و به کشورهای مجاور حمله کند و آنها را بهراحتی و بهخوبی بهتصرف خود درآورده و با هم متحد کند، و این ممکن نبوده مگر اینکه وی دارای ایدئولوژی بوده که بهنظر مردم و سربازان او مورد احترام و مقدس باشد، بهطوریکه این همه سرباز، جان خود را در کف نهاده در خدمت او درآیند و در راه آرمان او بجنگند
در حالیکه اگر به قول گیرشمن اکثریت ملت ایران زرتشتی نبودهاند، چگونه حاضر شدهاند که در خدمت این شاهان کافر قرار گیرند و برای پیروزی او ، از خود جانگذشتگی نشان دهند. کاملا مسلم است که همه سران کشورها در طول تاریخ که از میان مردم برخواسته و به حکومت رسیدهاند، ناگزیر پیرو مذهب اکثریت همان اجتماع بودهاند. فلسفه ناسیونالیستی برای دفاع از کشور همیشه توانسته است مورد استفاده قرار گیرد، ولی نمیتواند برای تصرف کشورهای دیگر بهکار برده شود و فلسفهای جهانشمول لازم است تا ملتی را برای فداکاری و جانفشانی برای تصرف کشورهای دیگر آماده سازد
با مشاهده تختجمشید و بررسی آثار و کتیبههای باقیمانده از دوران هخامنشی و آنچه که عنوان عملکرد آنان در تاریخ ثبت شده است و تاریخنویسان یونانی نوشته، یا در کتاب تورات و عهد عتیق باقیمانده است، بدین نتیجه میرسیم که این شاهان به اصولی که جزییات آن در این بخش خواهد آمد، اعتقاد داشتند. به دلایل مشروحه زیر، این شاهان بهنظر نگارنده، زرتشتی بودند. هرچند که نمیتوان تمام اعمال و رفتار آنان را مطابق با دستورات این دین دانست
هخامنشیان همیشه سنگنوشته خود را با نام خدا شروع کردهاند و مینویسند میستایم اهورامزدا را که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که این مردم را آفرید، که (مرا) پادشاه کرد، که شادی را آفرید و غیره …
و اهورامزدا را آفریننده همه چیز میدانستهاند و بهدنبال نام او، کارها و پیروزیهای خود را میآوردند و در پایان نیز ذکر میکردند که آنچه که بهدست آوردهاند، به خواست و یاری او بوده و از اهورامزدا میخواهند که به آنها عمر طولانی و عزت دهد. مثلا در کتیبه بیستون (بهستان) نزدیک به پنجاه بار نام اهورامزدا همراه دو کلمه ((خواست)) و ((یاری)) آمده است، بهیاری اهورامزدا، به خواست اهورامزدا این کار یا آن عمل انجام گرفت،و بهوضوح نشان میدهند که آنان یکتاپرست بوده و موفقیتهای خود را نتیجه کمک خداوند دانسته و تنها او را شکر میکردند. اینکه بعضی از باستانشناسان مینویسند : در سنگنوشتههایی که در بابل، یا فلسطین یا مصر یافت شده، آنان از بتها و خدایان مقدس بین ملل دیگر نیز بهخوبی و با احترام یاد کردهاند، از آزاداندیشی و آزادمنشی ایشان و احترامی که برای ملل دیگر و درنتیجه برای مقدسات آنها قایل بودهاند، میباشد و بههیچوجه از اعتقاد ایشان به خدای یکتا (اهورامزدا) نمیکاهد
میدانیم که اشوزرتشت یکی از نخستین پیامبرانی است که در تاریخ از او نام برده شده و ایرانیان یکی از نخستین خداشناسان عالم هستند، خدای زرتشت اهورامزدا نام دارد که آفریننده کل هستی شناخته شده است. در گاتاها در عین حال زرتشتیان نیز مانند سایر ادیان اعتقاد دارند که در درگاه خداوند فرشتگانی هستند که اهورامزدا آنها را برای اداره و پاسداری بخشی از آفریدههای خود آفریده است که ((ایزدان)) نامیده میشوند و آناهیتا و مهر و سروش از بزرگترین ایزدان میباشند. نام خدای هخامنشیان نیز همانند زرتشتیان اهورامزدا بوده و در تمام سنگنوشتهها خدای خود را بدین نام مینامند و او را آفریننده همهچیز در جهان میدانند و در ضمن از ایزدانی مانند ارت و آناهیتا نیز به کرات یاد شده است
در کیش زرتشتی راستی بسیار ستوده شده است،و بدین حقیقت بزرگ اشاره شده که راستی، پایه و اساس رستگاری بشر و دروغ سرچشمه همه بدیها و پلیدیهاست (بندهای متعدد گاتاها)
در کتیبهای در تختجمشید نیز داریوش از اهورامزدا میخواهد که کشور او را از جنگ و خشکسالی و ((دروغ)) دور نگه دارد، وی نیز اعتقاد دارد که دروغ و انتشار آن در جامعه میتواند به اندازه جنگ و خشکسالی به کشور آسیب برساند
یا در سنگنوشته بیستون مینویسد: تو که پس از من شاه خواهی شد، خود را سخت از دروغ دور نگاهدار، هر کس بخواهد بنای استقلال مملکت و سعادت ملتش را بر اساس نیکی استوار نماید، باید دروغ را از آن مرز و بوم از ریشه براندازد و راستی را به جای آن استوار نماید
هخامنشیان مانند زرتشتیان به بقای روح اعتقاد داشتند و با وصفی که طریقه مومیاییکردن را از مصریان آموخته بودند و میتوانستند اجساد خود را مومیایی نمایند تا باقی بماند، خواستار آن نبودند و جسدشان را در قبر گذاشته و به خاک سپردهاند. درحالیکه مصریان آن زمان، بقای روح را باور نداشته و معتقد بودند که بهشرطی انسان ابدی میشود که جسم او مومیایی شده و در محل بسیار امنی مثل اهرام یا مصطبه گذاشته شود. در آن زمان هنوز یونانیان که خود را خیلی متمدنتر از ما میدانستند و میدانند، خدانشناس بودند و بتهای متعددی میپرستیدند که هرکدام از آنها را مظهر آفرینش بخشی از جهان طبیعت تصور میکردند. در 2500 سال قبل هنوز دولت روم وجود نداشته و ملت آلمان و فرانسه و انگلیس و بهطور کلی اکثر مردم اروپا هنوز در مرحله چادرنشینی بهسر میبردند و یا در مرحله شروع دوره کشاورزی سیر میکردند و تنها ایرانیان و قوم یهود به خدای واحد ایمان داشته و یکتاپرست بودند
در مذهب اشوزرتشت، شادبودن و شادیکردن نوعی شکرگذاری به درگاه خداوند محسوب میشود و غم و غصهخوردن و اصراف و هدردادن آفریدهها، نوعی ناشکری و ناسپاسی بهحساب میآید. مردم ایرانباستان، هرساله حدود شصت روز را جشن داشتند که ضمن ستایش اهورامزدا به بذل و بخشش و جشن و شادی میپرداختند. هر روز اسمی داشت که وقتی آن روزها با نام ماه برابر میشد، جشن میگرفتند. شش ((چهره گهنبار)) داشتند که هرکدام پنج روز بود و عقیده بر این بود که خداوند به هر چهره گهنبار یکی از بخشهای مهم عالم را آفریده است و جشن میگرفتند و خیرات میکردند. جشن نوروز و مهرگان و سده که از بزرگترین جشنهای ملی و مذهبی بود نیز جشن گرفته میشد. خلاصه ایرانیان سعی میکردند به هر بهانهای که شده روزگار را به شادی و شکرگذاری سپری نمایند. هخامنشیان نیز برای شادی و شادیکردن، ارزش زیادی قائل بوده و تقریبا در تمام کتیبههای خود، اهورامزدا را به خاطر آفرینش شادی ستایش کرده و خدا را شکر میگویند
مسأله اخلاق و وظیفه انسان در رعایت اصول اخلاقی، در دین زرتشت بسیار سفارش شده است، بهطوریکه او را معلم بزرگ اخلاق و اولین و بارزترین مبلغ آن میدانند و گاتاها، کتاب مقدس زرتشتیان پر است از متعالیترین اصول اخلاقی که اشوزرتشت رعایت دقیق این اصول را از انسان خواستار شده است
دین، کلمهای است اوستایی و بهمعنی وجدان است و کار دین وجدانسازی است و وجدان یعنی پایبندی انسان به اصول اخلاقی و بنابراین، کار وجدان؛ انسانسازی است
هرودوت و کتزیاس و گزنفون، هرسه ، کوروش را از جهت داشتن نیروهای سیاست و جوانمردی و درستی و مردانگی و بهخصوص آزادمنشی بهگونههای مختلف ستودهاند. باستانشناسان هم عقیده دارند که کوروش همه مردم جهان را به یک چشم نگاه میکرد و در رفتار آزادهمرد بود، و با داشتن القاب و عناوین شدیدا مخالف بودهاست. تاریخ نشان میدهد که شاهان هخامنشی به رعایت اصول اخلاقی، بسیار معتقد بوده و به تمام پیمانهایی که در دوران حکومت خود بستهاند، پایبند بودهاند. گیرشمن در کتاب خود، متذکر شده که شاهان هخامنشی بهدنبال گسترش عدل و انصاف بوده و نه تنها با پیشروی خود در جهان تمدنی را نابود نکردهاند، بلکه به پیشرفت و گسترش تمدن و فرهنگ در جهان بسیار کمک نمودهاند. پروفسور ماریکخ در کتاب خود با نام ((از زبان داریوش)) نیز با تکیه بر کتیبههای هخامنشیان پایبندی ایشان را به اصول اخلاق و انسانیت بسیار ستودهاند
در دین زرتشت، آزادی عقیده و انتخاب راه، بسیار محترم شمرده شده است، بهطوریکه در ((گاتاها)) میفرماید هر مرد و زن حق دارد خود راه خویش را برگزیند و خداوند به انسان نیروی اراده بخشیده است تا هر کس برحسب اراده خویش رفتار نماید
تاریخ نیز گواهی میدهد که هخامنشیان دارای ایدئولوژی بسیار قوی بوده و بدان عمل مینمودند،از طرفی بسیار آزاداندیش بودند و با وصفی که مدت دویستوسی سال بر بیش از نیمی از مردم جهان فرمان میراندند، هرگز باورهای خود و حتی خط و زبان خود را بر آنان تحمیل نکردند. در زمان هخامنشیان آنان تمام ملل تابعه خود را در پیروی از باورهای خویش آزاد میگذاشتند و فقط بعضی کارهایی را که بهنظر آنها بسیار غیرانسانی جلوه میکرد و با اعتقادات آنان بسیار مغایر بوده، در سراسر امپراتوری خود ممنوع کردند، مثلا در ((کارتاژ)) رسم بر این بود که والدین برای خشنودی بت بزرگ بهنام ((مولوخ)) فرزندان خود را روی دستهای بت گذاشته میسوزاندند یا در سوریه کودکان را در راه بت ((ملکارت)) قربانی میکردند، در مصر و بابل نیز مردم بنا به باورهای خود، فرزندان خود را قربانی مینمودند، که هخامنشیان این نوع کارها را در سراسر امپراتوری خود ممنوع اعلام نمودند
با حمله هخامنشیان به کشورهای مختلف و تصرف آن کشورها نه تمدنی از تمدنهای قدیم از بین رفت و نه ملتی به نابودی کشیده شد. درحالیکه هخامنشیان در زمانی میزیستند که شاهان همطراز آنها پس از حمله به کشورهای دیگر افتخار میکردند که آن شهرها را ویران کرده و هزاران نفر را از دم تیغ گذراندند و حتی به حیوانات نیز رحم نکردهاند و از سرها تپهها ساختهاند، و یا دستها و گوشها و بینیها را قطع کردهاند. درحالیکه همیشه هخامنشیان به این نکته افتخار دارند که پس از تصرف کشوری، به مردم آن کشور آزادی دادهاند و به سربازان خود اجازه ندادهاند که به کسی آزار برسانند و سعی کردهاند که عدل و داد را در آن کشورها برقرار نمایند و میراث فرهنگی کشورهای دیگر را ارج مینهادند و امنیت و توسعه بازرگانی با آنها را به ارمغان میبردند. بیسبب نیست که بهعلت این خوشرفتاریها، نام شاهان هخامنشی در کتابهای مقدس عهد عتیق جزو مقدسترین افراد بهثبت رسیده است و ملت یهود کوروش را تا حد مسیح و کمربسته خدا بالا بردهاند
قبله زرتشتیان ((نور)) است و زرتشتیان همیشه رو بهسوی قویترین منبع نوری که در فراروی خود دارند، ایستاده و به ستایش اهورامزدا میپردازند. در طی روز، رو به خورشید و در شب رو بهسوی ماه و تنها در محل آتشکده میباشد که همگی آنها به طرف آتش موجود در آتشکده که به روش مخصوصی از قرنها پیش تهیه شده و همانند پرچم، مظهر تمامیت مذهبی و فرهنگی ایشان است، ایستاده و به ستایش خدا میپردازند. هرگز دیده نشده که حتی کسی که در همسایگی آتشکده زندگی میکند موقع خواندن نماز، رو بهسوی آتشکده نموده، آن را قبله خود قرار دهد
بنابراین آتش موجود در آتشکده درست حکم پرچم را دارد و به همان اندازه برای زرتشتیان مورد احترام میباشد و از دیگر ملل نیز انتظار دارند که موقع بازدید از آن، به آن احترام گذارند
در حجاریها و دیگر آثار باقیمانده در تختجمشید مشاهده میشود هرجا سران مملکت در حال نیایش میباشند، در فراروی آنها خورشید و در بعضی طرحهایی از آتش قرار دارد، و ثابت شدهاست که قبله یا سوی پرستش هخامنشیان نیز نور بوده است و در تاریخ ذکر میشود که هخامنشیان به هرجا لشکرکشی میکردند، ارابهای حاوی آتش آتشکده را نیز بههمراه لشکر خود حمل مینمودند که در سربازان خود یک نوع احساس خاصی ایجاد نمایند که با انرژی بیشتری به نبرد بپردازند. این اعتقاد که هخامنشیان آتشپرست یا خورشیدپرست بودند، تهمتی بیش نیست، هرگز در هیچ کتیبهای از دوره هخامنشیان از ((آتش)) یا ((خورشید)) گفتگو یا ستایش نشده است و همه تاریخنویسان ذکر مینمایند که تا کنون هیچ مجسمه بزرگ یا بتی در آثار هخامنشیان کشف نشده است، و هرودوت هم بارها ذکر کرده که ایرانیان برخلاف مردم کشورهای دیگر جهان برای خدای خود مجسمه نمیسازند، و در معبدی حبس نمینمایند
بنا به شواهدی که ذکر شد و بسیاری دلایل دیگر، بهنظر نگارنده پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده و به خیلی از اصول این مذهب پایبند بوده و عمل میکردند، هرچند که نمیتوان تمام اعمال و کردار آنها را کاملا مطابق با دین اشوزرتشت دانست، کما اینکه نمیتوان اعمال و کردار مثلا یک فرمانده مسیحی را به حساب دین حضرت مسیح (ع) و مسیحیان گذاشت.
دکتر اردشیر خورشیدیان
آرتیمیس نخستین زن دریانورد ایرانی است که در حدود 2480 سال پیش فرمان دریا سالاری خویش را از سوی خشایارشا
? شاه هخامنشی دریافت کرد.وی اولین بانوی میباشد که در تاریخ دریانوردی جهان در جایگاه فرماندهی دریایی قرار گرفته استدر سال 484 پیش از میلاد هنگامی که فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان از سوی خشایارشا صادر شد ? آرتیمیس یکی از فرمانروایان سرزمین کاریه ( یکی از بخشهای سوریه کنونی ) با 5 فروند ناو جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست.در این جنگ که ایرانیان موفق به تصرف آتن شدند ? نیروی زمینی ایران را 8000 هزار پیاده و 80 هزار سوار تشکیل میدادند. نیروی دریایی ایران شامل 1200 کشتی جنگی و 3 هزار کشتی حمل و نقل بود.آرتیمیس در جنگ سالامین در سال 480 پ.م که بین نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت شرکت داشت.او دلاوریهای بسیار از خود نشان داد و با ستایش دوست و دشمن روبرو شد. با دلیری و بی باکی کم مانندش بخشی از نیروی دریایی ایران را که در بدترین شرایط در جنگ سالامین قرار گرفته بود را از خطر نابودی نجات داد. به همین دلیل از سوی خشایارشا افتخار دریافت عنوان دریاسالاری را نصیب خود کرد.در دوران پهلوی در سالهای دهه 60 برای نخستین بار نیروی دریایی ایران ناوشکن بزرگی را به نام یک زن نام گزاری کرد. و او آرتیمیس بود. ناوشکن آرتیمیس در دوران خدمت فرج الله رسایی به آب انداخته شد و سالها به روی آبهای نیل گون خلیج فارس پاسدار سواحل ایران بود
ناریخچه لباس در ایـــران
اشتیاقی که به تو دارد دل من , دل من داند و من دامن و تنها دل من ...
------------------------------------------------------
بازیچه ی دست یار بودن عشق است , در پنجه ی غم شکار بودن عشق است , در محکمه ای که یار باشد قاضی , محکوم طناب دار بودن عشق است
-----------------------------------------------------
عشق مثل ساعت شنی می مونه , همزمان که قلبتو پر می کنه مغزتو خالی می کنه , البته برای کسانی که مغزشون پره! تو راحت باش.
----------------------------------------------------
معنی این 5 علامتو یاد بگیر:
1. @ دورت بگردم
2. # اسیرتم
3. W تاج سرمی
4. $ همه ی هستیمی
5.\ / / \ \ / / \ بالابری پایین بیای دوست دارم
-------------------------------------------------------
زمانی فراموشت خواهم کرد: عقلم خاموش , نفسم قطع , روحم در آسمان , تنم در زیر خاک
--------------------------------------------------------
در خلوت من نگاه سبزت جاریست , این قسمت بی تو بودنم اجباریست , افسوس نمی شود کنارت باشم , بی تو هر لحظه و ثانیه من تکراریست.
------------------------------------------------------
شکسپیر میگه: هرگز به دنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنی , به دنبال کسی باش که نتونی بدون اون زندگی کنی.
------------------------------------------------------
برای اداره کردن خویش از سرت استفاده کن , برای اداره کردن دوستان از قلبت.(دالایی لاما)
-------------------------------------------------------
به نام آن که آفرید مرا تا که دوست بدارم تو را بی آن که بدانم چرا!!
-----------------------------------------------
اگه صدای اس ام اس موبایلتو شنیدی نگو مسیج دارم بگو دوستی دارم که به یادمه!!!
---------------------------------------------
منتظر کسی باش که اگر حتی در ساده ترین .کهنه ترین و زشت ترین لباس بودی حاضر بشه تو رو به همه دنیا نشون بده و بگه (این دنیای منه)
-----------------------------------------------
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه ای است
هول هولکی و دم دستی.این دوستی ها برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی ات را رفع نمی کنند
این چای خوردنها دل آدم را باز نمی کندخاطره نمی شود فقط از سر اجبار می خوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمیکنی
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو ............ ......... ......این دوستها جان می دهد برای مهمان بازی برای جوکهای خنده دار تعریف کردن برای فرستادن اس ام اس صد تا یک غاز.برای خاطره های دم دستی اولش هم حس خوبی به تو می دهند
این چای زود دم خارجی را می ریزی در فنجان بزرگ. می نشینی با شکلات فندقی می خوری و فکر میکنی خوش بحال ترین آدم روی زمینی..فقط نمی دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعداز یکی دوساعت میشود رنگ قیر یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ میدهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است
باید نرم دم بکشد.باید انتظارش را بکشی.باید برای عطر ورنگش منتظر بمانی باید صبر کنی.آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.خوب نگاهش کنی..عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته جرعه جرعه بنوشی و زندگی کنی
------------------------------
آنسوی ناکامی هاخدائی هست که داشتنش جبران همه نداشته هاست.
--------------------
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند یک غزال شروع به دویدن میکند و می داند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا کشته نشود هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند یک شیر شروع به دویدن می کند و می داند که باید سریع تر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد مهم نیست غزال هستی یا شیر با طلوع خورشید دویدن را آغاز کن.. " آنتونی رابینز
------------------------------
پل سارتر: از همه اندوهگین تر کسی است که از همه بیشتر می خندد
وین دایر: این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند
ناپلئون: من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام
مارکز: هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران
کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن
جرج آلن : اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته میمانند، میشکنند
میکل آنژ: چه غصه هایی بخاطر اتفاقات بدی که هرگز در زندگی ام پیش نیامد خوردم
ویل کارنگی:راه نفوذ در دیگران، دانستن آرزوهایشان است
چارلی چاپلین: دنیا به قدری بزرگ است که برای همه جا هست به جای آنکه جای دیگران را بگیرید سعی کنید جای خود را بیابید.
اورپیدس: نیکوست، که ثروتمند باشی و پرتوان، اما نیکوتر است که دوستت بدارند
جیمز آلن شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه که آرزو کنید بزرگ می شوید
دکتر علی شریعتی :بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید شاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن
اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت
اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند
اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند....
فقط از فهمیدن تو می ترسند. " دکتر علی شریعتی
--------------------------------------
خدایا ! مرا در زمره ی دروغگویان پر مداعی که ادعای درستی دارند قرار مده!
ای یگانه! دیری ست که تشخیص انسان و دیو سخت گشته! راهنماییم کن . . .
ای معبود! مرا به هیچ کس جز خودت و مگذار که انسانهای قدر ناشناس و نالایق از درک سخنان من عاجز اند!
الهی ! همه را به راه راست هدایت کن . . . !
-----------------------------------
رسم این قوم عجیب است بیا برگردیم قصد این قوم فریب است بیا برگردیم آنکه یک روز دلم را به نگاهش دادم خنده اش سرد و غریب است بیا برگردیم عشق بازیچه شهر است ولی در دل من دفتر عشق نجیب است بیا برگردیم
--------------------
یکی قشنگی منظره را می بیند آن دیگری کثیفی پنجره را ... این تو هستی که تصمیم می گیری چه ببینی ... امیدوارم همیشه قشنگ ببینی حتی از پشت یک پنجره کثیف ...!
--------------------
خداوند بینهایت است اما به قدر نیاز تو فرود می آید ، به قدر روزی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو گره گشاست .
-----------------------
زندگی رود روانیست روان میگذرد – آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد
-------------------
انگار پای ثانیه ها لنگ می شود – وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
------------------------------
در قلبتو واسه کسی باز نکن اونیکه دوستت داره خودش کلید داره
---------------------------
همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت میکنه .
---------------------
قدم قدم سایه میشم میرم به زیر پای تو ، به آب و آتیش میزنم نفس نفس برای تو
---------------------------
کاش بدونی ندیدنت نبودنت هرگز بهانه ای نمیشه واسه از یاد بردنت
----------------------------------------
یک اشک یعنی غم ، یک لبخند یعنی شادی ، یک تک زنگ یعنی به یادتم ، یک اس ام اس یعنی دلم واست تنگ شده .
-----------------------------------------
چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم / خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم
-----------------------------------------
یا رب دل دوستان پر از غم نکنی ، با تیر قضا قامت ما خم نکنی ، ای چرخ تو را به حق قرآن سوگند ، یک مو ز تن رفیق ما کم نکنی
----------------------------------------
در قلب کوچکم گلستانی خواهم ساخت و بر روی تمام گلبرگهای یاس آن خواهم نوشت که تا آخرین لحظه غروب زندگیم با جان و دل دوستت خواهم داشت
-------------------------------------
دلم را آهنی کردم ، مبادا عاشقت گردد ، ندانستم توی ظالم دلی آهنربا داری ...
-------------------------------------
یک لحظه با تو بودن دنیای خاطرات است ، شطرنج سینه ی من دور از تو کیش و مات است.
-------------------------------------
میدونی تو مثل چی هستی ؟ مثل یک تصادف وحشتناک که کشته و مُرده زیاد داری
-----------------------------------
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی ، با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید – گفتمش تصویری از لیلا و مجنون را بکش ، عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید – گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن ، در بیابان بلا تصویری از سقا کشید – گفتمش سختی و درد و آه کشده حاصلم ، گریه کرد آهی کشید و تصویری از حضرت زینب کشید .
در ایران باستان همیشه مقام زن و مرد برابر و در کنار هم ذکرشده است، حتی گروهی از ایزدان مانند آناهیتا زن هستند و در میان امشاسپندان، امرداد و خرداد و سپندارمذ، که صفات اهورامزدا است زن میباشند.
وآنچه در اوستا آمده است همه نشانه ای از همسنگی زن و مرد است، در فروردین یشت چنین آورده شده: اینک فروهر همه مردان و زنان پاک را می ستائیم آنان که روان هایشان در خور ستایش و فروهرهایشان شایسته است اینک فروهر همه مردان و زنان پاکدین را می ستائیم.
در زمان شاهنشاهی هخامنشیان، براساس لوح های گلی تخت جمشید زنان هم دوش مردان در ساختن کاخ های شاهان هخامنشی دست داشتند و دستمزد برابر دریافت می نمودند، پیشه بیشتر زنان در دوره هخامنشیان صیقل دادن نهائی سنگ نگاره ها و همچنین دوخت و دوز و خیاطی بوده است. بنابراین در شاهنشاهی بزرگ هخامنشی با برابری و تساوی خقوق زنان با مردان سر و کار داریم.
باید خاطرنشان کرد که زنان در زمان بارداری و با بدنیا آوردن کودکی برای مدتی از کار معاف میشدند، اما از حداقل حقوق برای گذران زندگی برخوردار می گشتند و علاوه بر آن اضافه خقوقی بصورت مواد مصرفی ضروری زندگی دریافت می نمودند، همچنین در گل نوشته های تخت جمشید شاهد آن هستیم که در کارگاههای خیاطی، زنان بعنوان سرپرست و مدیر بودند و گاه مردان زیردست زنان قرار می گرفتند.
اما زنان خاندان شاهی از موقعیت دیگری برخوردار بودند، آنان می توانستند به املاک بزرگ سرکشی کنند و کارگاه های عظیم را با همه کارکنانش اداره و مدیریت می کردند و درآمدهای بسیار زیاد داشتند، اما باید خاطرنشان کرد که حسابرسی و دیوان سالاری هخامنشی حتی برای ملکه هم استثنا قائل نمی شد و محاسبه درآمد و مخارج از وی مطالبه می کرد.
در یکی از گل نوشته ها (لوح های گلی) رئیس تشریفات دربار داریوش بزرگ دستور تحویل 100 گوسفند را به ملکه صادر می کند تا درجشن بزرگ تخت جمشید که 2000 مهمان دعوت شده بودند، بکار روند.
دریکی از مهرهای بدست آمده از تخت جمشید زنی بلندپایه در صندلی تخت مانندی نشسته و پاهایش را روی چهارپایه ای گذارده و گل نیلوفری در دست دارد و تاجی برسرنهاده که چادری روی آن انداخته شده است و به تقلید از مجلس شاه ، ندیمه ای در برابر او ایستاده و عود سوزی در آن دیده می شود. این مهر یکی از زنان ثروتمند دربار هخامنشی است که نقش مهمی در مدیریت جامعه داشته است و دستورات خود را به این مهر منقوش می کرده است.
بنابراین با کمک گل نوشته های تخت جمشید تصویری کاملا نو از زنان و ملکه های هخامنشی بدست می آوریم که برخلاف ادعای نویسندگان یونانی، که آنها را عروسکهایی محبوس در حرم سراها می دانستند، نه تنها همدوش مردان در آئین های مذهبی شرکت می کردند، بلکه در صحنه زندگی و در اداره امور کشور هم نقش و شخصیت مستقل خویش را حفظ می کردند. بررسی دقیق لوح های دیوانی تخت جمشید نشان می دهد، که زن در دوران فرمانروائی هخامنشیان بویژه در زمان شاهنشاهی داریوش بزرگ از چنان مقامی برخوردار بودند که در میان همه خلق های جهان باستان نظیر نداشت.
« آرتادخت» از زنانی است که وزیر دارایی « اردوان چهارم اشکانی» میشود و بی آنکه فشاری بر مردم بیاورد و باج و خراج را افزون نماید? کشور را به توانگری میرساند. چنانچه برآمده است? از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور? یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.
ب – زن در سرداری و فرماندهی
زنان در هنر تیراندازی? اسب سورای? جنگاوری? نبرد .... فراوان آموزش میدیدند? به گونه ای که گاه کارکشتگی و بیباکیشان بدانجا میرسید که پوشاک فرماندهی و سرداری بر تن میکردند و به سپهسالاری و رهبری برگزیده میشدند. زنانی که در این راه بسیار درخشیده و شکوهمندانه نامی از خود بر جای نهاده اند? کم نیستند. اینان نه تنها به شکار و تیراندازی میرفتند و گوی پیش بودن را از بسیاری از مردان می ربودند که همراه مردان در میدانهای جنگ? شاهکارهایی می آفریدند که مایه شگفتی و انگشت به دندان گرفتن مردان میشد. از این رو با شایستگی نشان دادن? خود به فرماندهی میرسیدند و همچون سرداران بی پروا? در رده جلوی سپاه? پرچم به دست میگرفتند و جنگها را رهبری میکردند.
« آرتمیس» یا آرتمیز در چم راست گفتار بزرگ? فرمانده بزرگ نیروی دریایی خشایارشا در جنگ یونانیان بود که با خردمندی و کارآمدی بی همتایی? کشتیهای جنگی دیو پیکر را رهبری کرد و با فرماندهی درست بایسته خویش? سپاه یونان را در هم شکست. این زن فرمانده از رایزنان جنگی خشایارشا نیز بود.
از سرداران سرشناس و بی پروا و کارآمد و برازنده دیگر? « گردیه» خواهر بهرام چوبین است که در دلاوری و جنگاوری بلندآوازه مبیاشد. او پس از برادرش? فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد? آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادر در جنگ تن به تن با « تور» فرمانده نیروی خاغان چین? او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.
فردوسی در این باره چنین میسراید:
همـه لشـــگر چیـن بـر هـم شــکسـت
بسی کشت و افکند و چندی به خست
ســراســر همـه دشـت شـد رود خـون
یکــی بـی سـر و دیـگری سـرنـگـون
چــو پـیـروز شـد سـوی ایـران کشــید
بـر شــــــهریـــار دلـــیــــران کشــــید
بــه روز چـهـــارم بــه آمــــوی شــــد
نــدیــدی زنـی کـــو جـهـانـجـوی شــد
استاد سخن از زبان سربازان «گردیه» که با شگفتی از دلاوریهایش? او را ستودند? میسراید:
نـه جـنـبـانـدت کـوه آهـن ز جـای
یلان را به مردی تویی رهمنـای
ز دســتــــور دانـنـده هـشـیـارتـر
هـمه کهتـرانـیـم و فرمان تراست
بـدین آرزو رای و پیمـان تراست
« گردآفرید » زن جنگاور برجسته دیگری است که با سهراب پسر رستم? دست و پنجه نرم میکند و سپاهیان را به شگفتی وامیدارد. فردوسی از زبان سهراب هم آورد « گردیه » چنین میسراید:
بـدانسـت سـهراب کـه دختـر است
ســر مـوی او ار در افســر اســت
شگفت آمدش گفت از ایران سپـاه
چـنـیـن دخـتـــر آیــد بــه آوردگــاه
ســــواران جـنــگی بـه روز نـبـرد
هـمـانـا بـه ایـــــــران درآرنـد گـرد
زنـانـشـان چـنـیـنـنـد ز ایـرانیــــان
چگـونه انـد گـردان و جنگ آوران
« بانو گشنسب» دختر رستم و همسر « گیو» نیز از زنان بیباک و رزمجویی بود که در شاهنامه فردوسی فراوان از او یاد شده است. چنین آمده است که او به اندازه ای زورمند و دلیر بود که کمتر مردی توانایی رویارویی با او را داشته است.
« زربانو» دختر دیگر رستم میباشد که از سواران تیرانداز و جنگجو به شمار می آمده و با رزم دلاورانه خود زال? آذربرزین و تخواره را از زندان آزاد کرده است.
نام سرداران و جنگاوران زنی که از زمان مادها? هخامنشیان? اشکانیان و ساسانیان به جا مانده اند ولی شوربختانه از کارهایشان هنوز آگاهی چندانی در دست نیست? چنینند ( امید آن است که با بررسیهای گسترده پیرامون آنها? بتوان به چگونگی فرماندهیشان بیشتر آشنا شد):
- - « آپاما » دختر « سپیتمن » که خود از سرداران زمان هخامنشیان بود. چم این واژه گیرا? خوش آب و رنگ و زیبا میباشد.
- - « آذرنوش» در چم پرفروغ آتشین هم از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.
- - « آرتونیس» در چم راست و درست? دختر «ارته باز» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.
- - « آریاتس» در چم آریایی پاک و درست از سرداران هخامنشی.
- - « آسپاسیا» در چم گرد? یل? دلیر و نیرومند? همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.
- - « آمسترس » در چم هم اندیش و پشتیبان و یار? دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.
- - « ابردخت» در چم دختر نیرومند و توانا و برتر? از سرداران ساسانی.
- - « استاتیرا» در چم آفریده ایزد تیر و اختران? دختر داریوش سوم هخامنشی.
- - « ُبرزآفرید» در چم آفریده شکوه و والایی? از سرداران ساسانی.
- - « برزین دخت» در چم دختر آتشین و پرفروغ? از سرداران ساسانی.
- - « پریساتیس» در چم فرشته و زیبا? همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.
- - « داناک » در چم باهوش و خردمند و فرزانه? از سرداران هخامنشی.
- - « سی سی کام» در چم کامروا و پیروز? مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر به زانو درنیامد و همچنان جنگ را دنبال نمود.
- - « سورا» در چم گلگون رخ? دختر اردوان پنجم اشکانی.
- - « گلبویه » از سرداران و جنگجویان ساسانی.
- - « ماه آذر» از سرداران ساسانی.
- - « مهر مس» در چم مهر بزرگ? خورشید درخشان? از سرداران هخامنشی.
- - « مهر یار» از سرداران ساسانی.
- - « میترادخت» در چم دختر مهر? دختر خورشید? از سرداران اشکانی.
- - « نگان» در چم کامروا و پیروزمند? از سرداران ساسانی که با تازیان دلاورانه جنگید و دلیریها بسیار شکوهمندانه از خود نشان داد
- - « ِورزا» در چم نیرومند و توانا? سرداری از هخامنشیان.
- - « وهومسه » در چم والاتبار و نیکزاده بزرگ? از سرداران هخامنشی.
- - « هومی یاستِر» در چم دوست و هم پیمان و پشتیبان? از سرداران هخامنشی.
- - « یوتاب» در چم درخشنده و بیمانند? خواسته و پرفروغ? خواهر « آریوبرزن» سردار بیباک و دلیر داریوش سوم در جنگ با اسکندر. یوتاب فرماندهی بخشی ار سپاهیان برادر را داشت که در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست و اگر یک روستایی? راهی دیگر را به اسکندر نشان نمیداد تا از آن جا شبیخون بزند? شکست خورده و سپاهیانش تار و مار شده بودند. یوتاب همراه برادر آن اندازه جنگید تا هر دو کشته شدند و نامی جاوید از خود به جای گذاشتند. »
سورنا (سورن پهلو) یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ در زمان اشکانیان است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان در همه جا پیروز بودند، برای اولین بار با شکستگی سخت و تاریخی روبرو ساخت. او جوانی بود اریایی، خردمند، نیکوچهره، تنومند،دلیر، بلندبالا، با موی بلند و ظریف که پیشانیبندی به سبک ایرانیان باستان بر سر میبست.
وی از خاندان سورن یکی از هفت خاندان معروف ایرانی (در زمان اشکانیان و ساسانیان) بود. سورن در زبان فارسی پهلوی بهمعنی نیرومند میباشد
ژول سزار .... پومیه ..... کراسوس .... سه تن از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم بودند که سرزمینهای پهناوری را که به تصرف دولت روم در آمده بود، بهطور مشترک اداره می کردند. آنها در سوم اکتبر سال 56 پیش از میلاد در نشست لوکا تصمیم حمله به ایران را گرفتند
کراسوس فرمانروای بخش شرقی کشور روم آن زمان یعنی شام(سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی برایران، دستیابی به گنجینههای ارزشمند ایران و سپس گرفتن هند را در سر میپروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. وی فاتح جنگ بردگان و درهمکوبنده اسپارتاکوس سردار قدرتمند انقلاب بردگان بود
کراسوس (رییس دوره ای شورا) با سپاهی مرکب از42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان رابرعهده داشت به سوی ایران روانه شد و ارد (اشک13) پادشاه اشکانی ،سورنا سردار نامی ایران را مامور جنگ با کراسوس و دفع یورش رومیها کرد.
نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از میلاد در جلگه های میانرودان (بین النهرین) و در نزدیکی شهر حران یا کاره روی داد.
در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و بهیاری سواران پارتی که تیراندازان چیرهدستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. کراسوس و پسرش فابیوس دراین جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند
روش نوین جنگی سورنا، شیوه جنگوگریز بود. این سردار ایرانی را پدیدآورنده جنگ پارتیزانی (جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند. ارتش او دربرگیرنده زرهپوشان اسبسوار، تیراندازان ورزیده، نیزهداران ماهر، شمشیرزنان تکاور و پیادهنظام همراه با شترهایی با بار مهمات بود
سورنا پس از شاه مقام اول کشور را داشت؛ وی ارد را به تخت سلطلنت نشانید و به سبب نجابت خانوادگی در روز تاجگذاری شاهنشاه ایران کمربند شاهی را به کمر پادشاه بست. او به هنگام گرفتن شهر سلوکیه نخستین کسی بود که برفراز دیوار دژ شهر برآمد و با دست خود دشمنانی را که مقاومت میکردند بزیر افکند. سورنا در این هنگام بیش از 30 سال نداشت