در این میان ایرانی ها مشترکاً با پاکستانی ها از توان سفر به 25 کشور جهان بدون ویزا برخوردار هستند که از این نظر بالاتر از عراقی ها (23 کشور) و افغان ها(22 کشور) در رتبه 87 جهانی قرار گرفته اند.
عصر ایران- در دنیای امروز، محدودیت ویزا نقش مهمی در کنترل سفرهای اتباع خارجی بین کشورها ایفا می کند. شرایط اخذ ویزا بیانگر روابط بین کشورها بوده و روابط و شرایط یک کشور را در جامعه بین المللی نشان میدهد.
به گزارش عصر ایران (asriran.com) نتایج تحقیقات یک مرکز معتبر مطالعاتی در سوئیس نشان می دهد ایرانی ها بدون اخذ ویزا قادر به سفر به 25 کشور جهان هستند که از این لحاظ ایران بالاتر از عراق و افغانستان در قعر جدول رنکینگ جهانی قرار گرفته است.
موسسه «هنلی» (Henly) در گزارش مربوط به سال 2008 خود اتباع کشورهای مختلف جهان را از لحاظ آزادی های مسافرت بدون اخذ ویزا رتبه بندی کرده است.
این موسسه به همین منظور از شاخصی با عنوان «شاخص محدودیت های ویزا» استفاده کرده که این شاخص رتبه جهانی کشورها را از لحاظ آزادی های سفر شهروندان آنها بدون اخذ ویزا نشان می دهد. به عنوان مثال شاخص 100 برای یک کشور نشان می دهد که شهروندان آن می توانند بدون محدودیت و اخذ ویزا به یکصد کشور جهان سفر کنند.
براساس رتبه بندی موسسه هادلی برای سال 2008، شهروندان دانمارک، فنلاند، ایرلند و پرتغال دارای بیشترین آزادی های سفر هستند به نحوی که می توانند آزادانه به 157 کشور (برای دانمارک) و 156 کشور (برای فنلاند، ایرلند و پرتغال) جهان سفر کنند.
در مقابل افغانستان، عراق، ایران، پاکستان و کره شمالی در قعر جدول این رتبه بندی قرار دارند. در این میان ایرانی ها مشترکاً با پاکستانی ها از توان سفر به 25 کشور جهان بدون ویزا برخوردار هستند که از این نظر بالاتر از عراقی ها (23 کشور) و افغان ها(22 کشور) در رتبه 87 جهانی قرار گرفته اند.
این در حالی است که در گزارش 2006 همین موسسه ایرانی ها می توانستند تنها به 14 کشور سفر کنند که از این لحاظ ایران سیر صعودی داشته است
دین در زمان هخامنشیان
با مطالعه سنگنوشتهها و حجاریهای باقیمانده و یافتشده در تختجمشید، میتوان بهخوبی به باورها و اعتقادات سران هخامنشی پی برد. چرا که صاحبان و دستوردهندگان ساختمان این بنا، بر تمام جزییات ساختمان این بنا نظارت داشتهاند تا همهچیز به حد کمال از آب درآید و بدین خاطر است که مشاهده میکنیم که چه از نظر ساختمانی، چه از نظر ترسیم تصویرهای برجسته و چه از نظر نوشتهشدن کتیبهها دقت بسیار زیادی بهکار رفته است. دهها طرح و نقشه ارائه شده تا یکی از میان آنها انتخاب و دهها متن نوشته شده تا یکی را برای نوشتن سنگنوشته انتخاب کردهاند و بدین خاطر است که در ساختمان تختجمشید، تفکر، اندیشه و دقت و ظرافت و فن و هنر فوقالعاده زیادی را مشاهده میکنیم
همه باستانشناسان متفقالقولند که تختجمشید خط فکری دارد و فرهنگی که بر هنر هخامنشیان حاکم است، کاملا ایرانی است. و از اعتقادات و رسوم و سنن و خواستها و باورها و ایدهآلهای هخامنشیان سرچشمه میگیرد و بیانکننده آرزوها و اعتقادات آنان است
گیرشمن در مورد مذهب هخامنشی اعتقاد دارد که درست است که در دوران هخامنشی کیش زردشتی در اکثر مناطق ایران پراکنده شده بوده و اکثر مردم ایران کیش زرتشتی داشتند، ولی به نظر او، شاهان هخامنشی زرتشتی نبودهاند! در حالیکه همه باستانشناسان از جمله خود پروفسور گیرشمن باور دارند که کوروش بنیانگذار سلسله هخامنشی، با ایجاد اتفاق و اتحاد مابین قوم خود و دیگر ملل ساکن در ایران توانسته است که در مدتی کم نیرویی بسیار عظیم جمع نموده و به کشورهای مجاور حمله کند و آنها را بهراحتی و بهخوبی بهتصرف خود درآورده و با هم متحد کند، و این ممکن نبوده مگر اینکه وی دارای ایدئولوژی بوده که بهنظر مردم و سربازان او مورد احترام و مقدس باشد، بهطوریکه این همه سرباز، جان خود را در کف نهاده در خدمت او درآیند و در راه آرمان او بجنگند
در حالیکه اگر به قول گیرشمن اکثریت ملت ایران زرتشتی نبودهاند، چگونه حاضر شدهاند که در خدمت این شاهان کافر قرار گیرند و برای پیروزی او ، از خود جانگذشتگی نشان دهند. کاملا مسلم است که همه سران کشورها در طول تاریخ که از میان مردم برخواسته و به حکومت رسیدهاند، ناگزیر پیرو مذهب اکثریت همان اجتماع بودهاند. فلسفه ناسیونالیستی برای دفاع از کشور همیشه توانسته است مورد استفاده قرار گیرد، ولی نمیتواند برای تصرف کشورهای دیگر بهکار برده شود و فلسفهای جهانشمول لازم است تا ملتی را برای فداکاری و جانفشانی برای تصرف کشورهای دیگر آماده سازد
با مشاهده تختجمشید و بررسی آثار و کتیبههای باقیمانده از دوران هخامنشی و آنچه که عنوان عملکرد آنان در تاریخ ثبت شده است و تاریخنویسان یونانی نوشته، یا در کتاب تورات و عهد عتیق باقیمانده است، بدین نتیجه میرسیم که این شاهان به اصولی که جزییات آن در این بخش خواهد آمد، اعتقاد داشتند. به دلایل مشروحه زیر، این شاهان بهنظر نگارنده، زرتشتی بودند. هرچند که نمیتوان تمام اعمال و رفتار آنان را مطابق با دستورات این دین دانست
هخامنشیان همیشه سنگنوشته خود را با نام خدا شروع کردهاند و مینویسند میستایم اهورامزدا را که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که این مردم را آفرید، که (مرا) پادشاه کرد، که شادی را آفرید و غیره …
و اهورامزدا را آفریننده همه چیز میدانستهاند و بهدنبال نام او، کارها و پیروزیهای خود را میآوردند و در پایان نیز ذکر میکردند که آنچه که بهدست آوردهاند، به خواست و یاری او بوده و از اهورامزدا میخواهند که به آنها عمر طولانی و عزت دهد. مثلا در کتیبه بیستون (بهستان) نزدیک به پنجاه بار نام اهورامزدا همراه دو کلمه ((خواست)) و ((یاری)) آمده است، بهیاری اهورامزدا، به خواست اهورامزدا این کار یا آن عمل انجام گرفت،و بهوضوح نشان میدهند که آنان یکتاپرست بوده و موفقیتهای خود را نتیجه کمک خداوند دانسته و تنها او را شکر میکردند. اینکه بعضی از باستانشناسان مینویسند : در سنگنوشتههایی که در بابل، یا فلسطین یا مصر یافت شده، آنان از بتها و خدایان مقدس بین ملل دیگر نیز بهخوبی و با احترام یاد کردهاند، از آزاداندیشی و آزادمنشی ایشان و احترامی که برای ملل دیگر و درنتیجه برای مقدسات آنها قایل بودهاند، میباشد و بههیچوجه از اعتقاد ایشان به خدای یکتا (اهورامزدا) نمیکاهد
میدانیم که اشوزرتشت یکی از نخستین پیامبرانی است که در تاریخ از او نام برده شده و ایرانیان یکی از نخستین خداشناسان عالم هستند، خدای زرتشت اهورامزدا نام دارد که آفریننده کل هستی شناخته شده است. در گاتاها در عین حال زرتشتیان نیز مانند سایر ادیان اعتقاد دارند که در درگاه خداوند فرشتگانی هستند که اهورامزدا آنها را برای اداره و پاسداری بخشی از آفریدههای خود آفریده است که ((ایزدان)) نامیده میشوند و آناهیتا و مهر و سروش از بزرگترین ایزدان میباشند. نام خدای هخامنشیان نیز همانند زرتشتیان اهورامزدا بوده و در تمام سنگنوشتهها خدای خود را بدین نام مینامند و او را آفریننده همهچیز در جهان میدانند و در ضمن از ایزدانی مانند ارت و آناهیتا نیز به کرات یاد شده است
در کیش زرتشتی راستی بسیار ستوده شده است،و بدین حقیقت بزرگ اشاره شده که راستی، پایه و اساس رستگاری بشر و دروغ سرچشمه همه بدیها و پلیدیهاست (بندهای متعدد گاتاها)
در کتیبهای در تختجمشید نیز داریوش از اهورامزدا میخواهد که کشور او را از جنگ و خشکسالی و ((دروغ)) دور نگه دارد، وی نیز اعتقاد دارد که دروغ و انتشار آن در جامعه میتواند به اندازه جنگ و خشکسالی به کشور آسیب برساند
یا در سنگنوشته بیستون مینویسد: تو که پس از من شاه خواهی شد، خود را سخت از دروغ دور نگاهدار، هر کس بخواهد بنای استقلال مملکت و سعادت ملتش را بر اساس نیکی استوار نماید، باید دروغ را از آن مرز و بوم از ریشه براندازد و راستی را به جای آن استوار نماید
هخامنشیان مانند زرتشتیان به بقای روح اعتقاد داشتند و با وصفی که طریقه مومیاییکردن را از مصریان آموخته بودند و میتوانستند اجساد خود را مومیایی نمایند تا باقی بماند، خواستار آن نبودند و جسدشان را در قبر گذاشته و به خاک سپردهاند. درحالیکه مصریان آن زمان، بقای روح را باور نداشته و معتقد بودند که بهشرطی انسان ابدی میشود که جسم او مومیایی شده و در محل بسیار امنی مثل اهرام یا مصطبه گذاشته شود. در آن زمان هنوز یونانیان که خود را خیلی متمدنتر از ما میدانستند و میدانند، خدانشناس بودند و بتهای متعددی میپرستیدند که هرکدام از آنها را مظهر آفرینش بخشی از جهان طبیعت تصور میکردند. در 2500 سال قبل هنوز دولت روم وجود نداشته و ملت آلمان و فرانسه و انگلیس و بهطور کلی اکثر مردم اروپا هنوز در مرحله چادرنشینی بهسر میبردند و یا در مرحله شروع دوره کشاورزی سیر میکردند و تنها ایرانیان و قوم یهود به خدای واحد ایمان داشته و یکتاپرست بودند
در مذهب اشوزرتشت، شادبودن و شادیکردن نوعی شکرگذاری به درگاه خداوند محسوب میشود و غم و غصهخوردن و اصراف و هدردادن آفریدهها، نوعی ناشکری و ناسپاسی بهحساب میآید. مردم ایرانباستان، هرساله حدود شصت روز را جشن داشتند که ضمن ستایش اهورامزدا به بذل و بخشش و جشن و شادی میپرداختند. هر روز اسمی داشت که وقتی آن روزها با نام ماه برابر میشد، جشن میگرفتند. شش ((چهره گهنبار)) داشتند که هرکدام پنج روز بود و عقیده بر این بود که خداوند به هر چهره گهنبار یکی از بخشهای مهم عالم را آفریده است و جشن میگرفتند و خیرات میکردند. جشن نوروز و مهرگان و سده که از بزرگترین جشنهای ملی و مذهبی بود نیز جشن گرفته میشد. خلاصه ایرانیان سعی میکردند به هر بهانهای که شده روزگار را به شادی و شکرگذاری سپری نمایند. هخامنشیان نیز برای شادی و شادیکردن، ارزش زیادی قائل بوده و تقریبا در تمام کتیبههای خود، اهورامزدا را به خاطر آفرینش شادی ستایش کرده و خدا را شکر میگویند
مسأله اخلاق و وظیفه انسان در رعایت اصول اخلاقی، در دین زرتشت بسیار سفارش شده است، بهطوریکه او را معلم بزرگ اخلاق و اولین و بارزترین مبلغ آن میدانند و گاتاها، کتاب مقدس زرتشتیان پر است از متعالیترین اصول اخلاقی که اشوزرتشت رعایت دقیق این اصول را از انسان خواستار شده است
دین، کلمهای است اوستایی و بهمعنی وجدان است و کار دین وجدانسازی است و وجدان یعنی پایبندی انسان به اصول اخلاقی و بنابراین، کار وجدان؛ انسانسازی است
هرودوت و کتزیاس و گزنفون، هرسه ، کوروش را از جهت داشتن نیروهای سیاست و جوانمردی و درستی و مردانگی و بهخصوص آزادمنشی بهگونههای مختلف ستودهاند. باستانشناسان هم عقیده دارند که کوروش همه مردم جهان را به یک چشم نگاه میکرد و در رفتار آزادهمرد بود، و با داشتن القاب و عناوین شدیدا مخالف بودهاست. تاریخ نشان میدهد که شاهان هخامنشی به رعایت اصول اخلاقی، بسیار معتقد بوده و به تمام پیمانهایی که در دوران حکومت خود بستهاند، پایبند بودهاند. گیرشمن در کتاب خود، متذکر شده که شاهان هخامنشی بهدنبال گسترش عدل و انصاف بوده و نه تنها با پیشروی خود در جهان تمدنی را نابود نکردهاند، بلکه به پیشرفت و گسترش تمدن و فرهنگ در جهان بسیار کمک نمودهاند. پروفسور ماریکخ در کتاب خود با نام ((از زبان داریوش)) نیز با تکیه بر کتیبههای هخامنشیان پایبندی ایشان را به اصول اخلاق و انسانیت بسیار ستودهاند
در دین زرتشت، آزادی عقیده و انتخاب راه، بسیار محترم شمرده شده است، بهطوریکه در ((گاتاها)) میفرماید هر مرد و زن حق دارد خود راه خویش را برگزیند و خداوند به انسان نیروی اراده بخشیده است تا هر کس برحسب اراده خویش رفتار نماید
تاریخ نیز گواهی میدهد که هخامنشیان دارای ایدئولوژی بسیار قوی بوده و بدان عمل مینمودند،از طرفی بسیار آزاداندیش بودند و با وصفی که مدت دویستوسی سال بر بیش از نیمی از مردم جهان فرمان میراندند، هرگز باورهای خود و حتی خط و زبان خود را بر آنان تحمیل نکردند. در زمان هخامنشیان آنان تمام ملل تابعه خود را در پیروی از باورهای خویش آزاد میگذاشتند و فقط بعضی کارهایی را که بهنظر آنها بسیار غیرانسانی جلوه میکرد و با اعتقادات آنان بسیار مغایر بوده، در سراسر امپراتوری خود ممنوع کردند، مثلا در ((کارتاژ)) رسم بر این بود که والدین برای خشنودی بت بزرگ بهنام ((مولوخ)) فرزندان خود را روی دستهای بت گذاشته میسوزاندند یا در سوریه کودکان را در راه بت ((ملکارت)) قربانی میکردند، در مصر و بابل نیز مردم بنا به باورهای خود، فرزندان خود را قربانی مینمودند، که هخامنشیان این نوع کارها را در سراسر امپراتوری خود ممنوع اعلام نمودند
با حمله هخامنشیان به کشورهای مختلف و تصرف آن کشورها نه تمدنی از تمدنهای قدیم از بین رفت و نه ملتی به نابودی کشیده شد. درحالیکه هخامنشیان در زمانی میزیستند که شاهان همطراز آنها پس از حمله به کشورهای دیگر افتخار میکردند که آن شهرها را ویران کرده و هزاران نفر را از دم تیغ گذراندند و حتی به حیوانات نیز رحم نکردهاند و از سرها تپهها ساختهاند، و یا دستها و گوشها و بینیها را قطع کردهاند. درحالیکه همیشه هخامنشیان به این نکته افتخار دارند که پس از تصرف کشوری، به مردم آن کشور آزادی دادهاند و به سربازان خود اجازه ندادهاند که به کسی آزار برسانند و سعی کردهاند که عدل و داد را در آن کشورها برقرار نمایند و میراث فرهنگی کشورهای دیگر را ارج مینهادند و امنیت و توسعه بازرگانی با آنها را به ارمغان میبردند. بیسبب نیست که بهعلت این خوشرفتاریها، نام شاهان هخامنشی در کتابهای مقدس عهد عتیق جزو مقدسترین افراد بهثبت رسیده است و ملت یهود کوروش را تا حد مسیح و کمربسته خدا بالا بردهاند
قبله زرتشتیان ((نور)) است و زرتشتیان همیشه رو بهسوی قویترین منبع نوری که در فراروی خود دارند، ایستاده و به ستایش اهورامزدا میپردازند. در طی روز، رو به خورشید و در شب رو بهسوی ماه و تنها در محل آتشکده میباشد که همگی آنها به طرف آتش موجود در آتشکده که به روش مخصوصی از قرنها پیش تهیه شده و همانند پرچم، مظهر تمامیت مذهبی و فرهنگی ایشان است، ایستاده و به ستایش خدا میپردازند. هرگز دیده نشده که حتی کسی که در همسایگی آتشکده زندگی میکند موقع خواندن نماز، رو بهسوی آتشکده نموده، آن را قبله خود قرار دهد
بنابراین آتش موجود در آتشکده درست حکم پرچم را دارد و به همان اندازه برای زرتشتیان مورد احترام میباشد و از دیگر ملل نیز انتظار دارند که موقع بازدید از آن، به آن احترام گذارند
در حجاریها و دیگر آثار باقیمانده در تختجمشید مشاهده میشود هرجا سران مملکت در حال نیایش میباشند، در فراروی آنها خورشید و در بعضی طرحهایی از آتش قرار دارد، و ثابت شدهاست که قبله یا سوی پرستش هخامنشیان نیز نور بوده است و در تاریخ ذکر میشود که هخامنشیان به هرجا لشکرکشی میکردند، ارابهای حاوی آتش آتشکده را نیز بههمراه لشکر خود حمل مینمودند که در سربازان خود یک نوع احساس خاصی ایجاد نمایند که با انرژی بیشتری به نبرد بپردازند. این اعتقاد که هخامنشیان آتشپرست یا خورشیدپرست بودند، تهمتی بیش نیست، هرگز در هیچ کتیبهای از دوره هخامنشیان از ((آتش)) یا ((خورشید)) گفتگو یا ستایش نشده است و همه تاریخنویسان ذکر مینمایند که تا کنون هیچ مجسمه بزرگ یا بتی در آثار هخامنشیان کشف نشده است، و هرودوت هم بارها ذکر کرده که ایرانیان برخلاف مردم کشورهای دیگر جهان برای خدای خود مجسمه نمیسازند، و در معبدی حبس نمینمایند
بنا به شواهدی که ذکر شد و بسیاری دلایل دیگر، بهنظر نگارنده پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده و به خیلی از اصول این مذهب پایبند بوده و عمل میکردند، هرچند که نمیتوان تمام اعمال و کردار آنها را کاملا مطابق با دین اشوزرتشت دانست، کما اینکه نمیتوان اعمال و کردار مثلا یک فرمانده مسیحی را به حساب دین حضرت مسیح (ع) و مسیحیان گذاشت.
دکتر اردشیر خورشیدیان