اینک که من از دنیا میروم بیست و پنج کشور جزو امپراطوری ایران است و در تمام آن کشورها پول ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها نیز دارای احترام می باشند.جانشین من خشایار باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها مداخله نکند و مذهب و شعائر آنها را محترم بشمارد.اکنون که من از این جهان میروم تو دوازده کرور در یک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر ،یکی از ارکان قدرت تو میباشد ،زیرا قدرت پادشاه فقط به شمشیر نیست بلکه به ثروت نیز هست.پیوسته به خاطر داشته باش که تو باید به این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی.من نمی گویم که در مواقع ضروری از این ذخیره برداشت نکن،زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضروری از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه بازگردان.مادرت آتوسا بر من حق دارد و پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم .من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته میشود و به شکل استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته تهیه میشود حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال میماند و بدون اینکه فاسد شود و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه بدهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر سال بعد از اینکه غله جدید به دست آمد از غله موجود در انبارها برای تامین کسر خواروبار استفاده کن و غله جدید را بعد از اینکه بوجاری شد به انبار منتقل بنما و به این ترتیب تو هرگز برای آذوقه این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سالی پیاپی خشکسالی شود .
هرگز دوستان و ندیمان خود را به کارهای مهم مملکتی نگمار و برای آنها همان مزیت دوست بودن کافی است.چون اکثر دوستان و ندیمان خود را با کارهای مملکتی بگماری و آنها به مردم ظلم کنند و استفاده نامشروع نمایند نخواهی توانست آنها را به مجازات برسانی چون با تو دوست هستند و تو ناچاری که رعایت دوستی را بنمایی.کانالی که من میخواستم بین شط نیل و دریای سرخ بوجود بیاورم هنوز به اتمام نرسیده و تمام کردن این کانال"کانال سوئز" از نظر بازرگانی و جنگی خیلی اهمیت دارد و تو باید آنرا به اتمام برسانی و عوارض عبور کشتیها از آن کانال نباید آنقدر سنگین باشد که ناخدایان کشتیها ترجیح بدهند از آن عبور نکنند.اکنون من قشونی به طرف مصر فرستادم تا اینکه در این قلمرو ایران،نظم ایران،نظم و امنیت را برقرار کند،ولی فرصت نکردم قشونی به یونان بفرستم و تو باید این کار را به انجام برسانی و با یک ارتش نیرومند به یونان حمله کن و به یونانیان بفهمان که پادشاه ایران قادر است مرتکبین فجایع را تنبیه نماید.توصیه من به این است که هرگز دروغگو و متملق را به خود راه نده ،چون هر دوی آنها آفت سلطنت هستند و بدون ترحم درغگو و متملق را از خود دور نما.هرگز عمال دیوان را بر مردم مسلط نکن و برای اینکه عمال دیوان به مردم مسلط نشوند برای مالیات قانونی وضع کردم که تماس عمال دیوان را با مردم خیلی کم کرده است و اگر این قانون را حفظ کنی عمال حکومت با مردم زیاد تماس نخواهند داشت.افسران و سربازان ارتش را راضی نگه دار و با آنها بدرفتاری نکن.اگر با آنها بدرفتاری کنی انها نخواهند توانست معامله متقابل کنند اما در میدان جنگ تلافی خواهند کرد ،ولو به قیمت کشته شدن خودشان باشد و تلافی آنها اینطور خواهد بود که دست روی دست میگذارند و تسلیم میشوند تا اینکه وسیله شکست خوردن تو را فراهم نمایند.امر آموزش را که من شروع کردم ادامه بده و بگذار اتباع تو بتوانند بخوانند و بنویسند تا فهم و عقل آنها بیشتر شود و هر قدر که فهم و عقل آنها بیشتر شود تو با اطمینان بیشتر میتوانی سلطنت کنی.بعد از اینکه من زندگی را بدرود گفتم ،
بدن من را بشوی و آنگاه کفنی را که خودم فراهم کردم بر من بپیچان و در تابوت سنگی قرار بده و در قبر بگذار ،اما قبرم را که موجود است مسدود نکن تا هر زمان که میتوانی وارد قبر شوی و تابوت سنگی مرا در آنجا ببینی و بفهمی من که پدر و پادشاهی مقتدر بودم و بر بیست و پنج کشور حکومت میکردم مردم ، و تو نیز مثل من خواهی مرد،زیرا سرنوشت آدمی این است که بمیرد،خواه پادشاه بیست و پنج کشور باشد یا یک خارکن و هیچ در این جهان باقی نمی ماند و اگر تو هر زمان که فرصت بدست می آوری وارد قبر من بشوی و تابوت مرا ببینی غرور خودخواهی بر تو غلبه نخواهد کرد.اما وقتی مرگ خود را نزدیک دیدی ،بگو که قبر مرا مسدود نمایند و وصیت کن که پسرت قبر تو را باز نگه دارد تا اینکه بتواند تابوت حاوی جسد تو را ببیند. زنهار،زنهار، هرگز مدعی و هم قاضی نشو و اگر از کسی ادعا داری موافقت کن یک قاضی بی طرف آن ادعا را مورد رسیدگی قرار بدهد و رای صادر نماید زیرا کسی که مدعی است اگر قاضی هم باشد ظلم خواهد کرد .
هرگز از آبادان کردن دست برندار ،زیرا اگر دست از آبادان کردن برداری کشور تو به ویرانی خواهد گذاشت ،
زیرا قاعده این است وقتی کشور آباد نمی شود به طرف ویرانی میرود و در آبادکردن ،حفر قنات و احداث جاده و شهر سازی را در درجه اول قرار بده .عفو و سخاوت را فراموش نکن و بدان که بعد از عدالت برجسته ترین صفت پادشاهان عفو است و سخاوت ،ولی عفو فقط موقعی باید بکار بیفتد که کسی نسبت به تو خطایی کرده باشد و اگر به دیگری خطا کرده باشی و تو خطا را عفو کنی ظلم کرده ای زیرا حق دیگری را پایمال نموده ای.
بیش از این چیزی نمیگویم و این اظهارات را با حضور کسانی که غیر از تو در این حاضر مستند کردم تا اینکه بدانند قبل از مرگ ،من این توصیه ها را کرده ام و اینک بروید و مرا تنها بگذارید زیرا احساس میکنم که مرگم نزدیک شده است .
بنام ایزد پاک
روز نوزدهم آذر که برابر با دهم دسامبر است را روز جهانی حقوق بشر نامگذاری کرده اند. منشور حقوق بشر در دهم دسامبر 1948 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل قرار گرفت و دولت ایران یکی از نخستین امضاکنندگان این اعلامیه بود اما به خوبی می دانیم که نخستین اعلامیه جهانی حقوق بشر , اعلامیه حقوق بشر کوروش کبیر می باشد که بیش از 2500 سال از عمر آن می گذرد. این استوانه در پی کاوشهای باستانشناسی در شهر "اور" به دست "هرمزد رسام" از اعضای باستانشناسی انگلیسی کشف شد و هم اکنون زینت بخش موزه بریتیش میوزیوم انگلستان است و یک نسخه کپی از آن هم در ساختمان سازمان ملل نصب شده .
به این بهانه بخشی از متن منشور کورش کبیر که به عقیده آگاهان اولین منشور حقوق بشر در جهان به شمار می آید از نظرتان می گذرد:
(( منم کوروش، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه دادگر، شاه بابل، شاه سومر و اکد، شاه چهارگوشه جهان. پسر کمبوجیه، شاه بزرگ ... نوه کورش، شاه بزرگ ... نبیره چیش پیش ، شاه بزرگ . . .
آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم، همه مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم، مردوک خدای بزرگ، دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد... زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.
ارتش بزرگ من به آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
برده داری را بر انداختم ، به بدبختی های آنان پایان بخشیدم. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد...
من فرمان دادم که هیچکس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. فرمان دادم که همه مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند.
مردوک خدای بزرگ از کردار من خشنود شد... او برکت و مهربانیش را ارزانی داشت . ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. . .
من همه شهرهایی را که ویران شده بود از نو ساختم. فرمان دادم تمام نیایشگاه هایی را که بسته شده بود، بگشایند. همه خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم.
همه مردمانی را که پراکنده و آواره شده بودند، به جایگاههای خود برگرداندم و خانه های ویران آنان را آباد کردم.
همچنین پیکره خدایان سومر و اکد را که نبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود، به خشنودی مردوک خدای بزرگ و به شادی و خرمی به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، باشد که دلها شاد گردد.
بشود که خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستینشان بازگرداندم، هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم زندگانی بلند خواستار باشند...
من برای همه مردم جامعهای آرام مهیا ساختم و صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم. ))
یادآوری این نکته ضروری است که بسیاری از موارد اعلامیه جهانی حقوق بشر از قبیل برابری زن و مرد، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی کار، آزادی مسافرت، آزادی در انتخاب همسر و خیلی از آزادیهای دیگر که در منشور حقوق بشر آمده ریشه در گاتهای زرتشت دارند .
دین در زمان هخامنشیان
با مطالعه سنگنوشتهها و حجاریهای باقیمانده و یافتشده در تختجمشید، میتوان بهخوبی به باورها و اعتقادات سران هخامنشی پی برد. چرا که صاحبان و دستوردهندگان ساختمان این بنا، بر تمام جزییات ساختمان این بنا نظارت داشتهاند تا همهچیز به حد کمال از آب درآید و بدین خاطر است که مشاهده میکنیم که چه از نظر ساختمانی، چه از نظر ترسیم تصویرهای برجسته و چه از نظر نوشتهشدن کتیبهها دقت بسیار زیادی بهکار رفته است. دهها طرح و نقشه ارائه شده تا یکی از میان آنها انتخاب و دهها متن نوشته شده تا یکی را برای نوشتن سنگنوشته انتخاب کردهاند و بدین خاطر است که در ساختمان تختجمشید، تفکر، اندیشه و دقت و ظرافت و فن و هنر فوقالعاده زیادی را مشاهده میکنیم
همه باستانشناسان متفقالقولند که تختجمشید خط فکری دارد و فرهنگی که بر هنر هخامنشیان حاکم است، کاملا ایرانی است. و از اعتقادات و رسوم و سنن و خواستها و باورها و ایدهآلهای هخامنشیان سرچشمه میگیرد و بیانکننده آرزوها و اعتقادات آنان است
گیرشمن در مورد مذهب هخامنشی اعتقاد دارد که درست است که در دوران هخامنشی کیش زردشتی در اکثر مناطق ایران پراکنده شده بوده و اکثر مردم ایران کیش زرتشتی داشتند، ولی به نظر او، شاهان هخامنشی زرتشتی نبودهاند! در حالیکه همه باستانشناسان از جمله خود پروفسور گیرشمن باور دارند که کوروش بنیانگذار سلسله هخامنشی، با ایجاد اتفاق و اتحاد مابین قوم خود و دیگر ملل ساکن در ایران توانسته است که در مدتی کم نیرویی بسیار عظیم جمع نموده و به کشورهای مجاور حمله کند و آنها را بهراحتی و بهخوبی بهتصرف خود درآورده و با هم متحد کند، و این ممکن نبوده مگر اینکه وی دارای ایدئولوژی بوده که بهنظر مردم و سربازان او مورد احترام و مقدس باشد، بهطوریکه این همه سرباز، جان خود را در کف نهاده در خدمت او درآیند و در راه آرمان او بجنگند
در حالیکه اگر به قول گیرشمن اکثریت ملت ایران زرتشتی نبودهاند، چگونه حاضر شدهاند که در خدمت این شاهان کافر قرار گیرند و برای پیروزی او ، از خود جانگذشتگی نشان دهند. کاملا مسلم است که همه سران کشورها در طول تاریخ که از میان مردم برخواسته و به حکومت رسیدهاند، ناگزیر پیرو مذهب اکثریت همان اجتماع بودهاند. فلسفه ناسیونالیستی برای دفاع از کشور همیشه توانسته است مورد استفاده قرار گیرد، ولی نمیتواند برای تصرف کشورهای دیگر بهکار برده شود و فلسفهای جهانشمول لازم است تا ملتی را برای فداکاری و جانفشانی برای تصرف کشورهای دیگر آماده سازد
با مشاهده تختجمشید و بررسی آثار و کتیبههای باقیمانده از دوران هخامنشی و آنچه که عنوان عملکرد آنان در تاریخ ثبت شده است و تاریخنویسان یونانی نوشته، یا در کتاب تورات و عهد عتیق باقیمانده است، بدین نتیجه میرسیم که این شاهان به اصولی که جزییات آن در این بخش خواهد آمد، اعتقاد داشتند. به دلایل مشروحه زیر، این شاهان بهنظر نگارنده، زرتشتی بودند. هرچند که نمیتوان تمام اعمال و رفتار آنان را مطابق با دستورات این دین دانست
هخامنشیان همیشه سنگنوشته خود را با نام خدا شروع کردهاند و مینویسند میستایم اهورامزدا را که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که این مردم را آفرید، که (مرا) پادشاه کرد، که شادی را آفرید و غیره …
و اهورامزدا را آفریننده همه چیز میدانستهاند و بهدنبال نام او، کارها و پیروزیهای خود را میآوردند و در پایان نیز ذکر میکردند که آنچه که بهدست آوردهاند، به خواست و یاری او بوده و از اهورامزدا میخواهند که به آنها عمر طولانی و عزت دهد. مثلا در کتیبه بیستون (بهستان) نزدیک به پنجاه بار نام اهورامزدا همراه دو کلمه ((خواست)) و ((یاری)) آمده است، بهیاری اهورامزدا، به خواست اهورامزدا این کار یا آن عمل انجام گرفت،و بهوضوح نشان میدهند که آنان یکتاپرست بوده و موفقیتهای خود را نتیجه کمک خداوند دانسته و تنها او را شکر میکردند. اینکه بعضی از باستانشناسان مینویسند : در سنگنوشتههایی که در بابل، یا فلسطین یا مصر یافت شده، آنان از بتها و خدایان مقدس بین ملل دیگر نیز بهخوبی و با احترام یاد کردهاند، از آزاداندیشی و آزادمنشی ایشان و احترامی که برای ملل دیگر و درنتیجه برای مقدسات آنها قایل بودهاند، میباشد و بههیچوجه از اعتقاد ایشان به خدای یکتا (اهورامزدا) نمیکاهد
میدانیم که اشوزرتشت یکی از نخستین پیامبرانی است که در تاریخ از او نام برده شده و ایرانیان یکی از نخستین خداشناسان عالم هستند، خدای زرتشت اهورامزدا نام دارد که آفریننده کل هستی شناخته شده است. در گاتاها در عین حال زرتشتیان نیز مانند سایر ادیان اعتقاد دارند که در درگاه خداوند فرشتگانی هستند که اهورامزدا آنها را برای اداره و پاسداری بخشی از آفریدههای خود آفریده است که ((ایزدان)) نامیده میشوند و آناهیتا و مهر و سروش از بزرگترین ایزدان میباشند. نام خدای هخامنشیان نیز همانند زرتشتیان اهورامزدا بوده و در تمام سنگنوشتهها خدای خود را بدین نام مینامند و او را آفریننده همهچیز در جهان میدانند و در ضمن از ایزدانی مانند ارت و آناهیتا نیز به کرات یاد شده است
در کیش زرتشتی راستی بسیار ستوده شده است،و بدین حقیقت بزرگ اشاره شده که راستی، پایه و اساس رستگاری بشر و دروغ سرچشمه همه بدیها و پلیدیهاست (بندهای متعدد گاتاها)
در کتیبهای در تختجمشید نیز داریوش از اهورامزدا میخواهد که کشور او را از جنگ و خشکسالی و ((دروغ)) دور نگه دارد، وی نیز اعتقاد دارد که دروغ و انتشار آن در جامعه میتواند به اندازه جنگ و خشکسالی به کشور آسیب برساند
یا در سنگنوشته بیستون مینویسد: تو که پس از من شاه خواهی شد، خود را سخت از دروغ دور نگاهدار، هر کس بخواهد بنای استقلال مملکت و سعادت ملتش را بر اساس نیکی استوار نماید، باید دروغ را از آن مرز و بوم از ریشه براندازد و راستی را به جای آن استوار نماید
هخامنشیان مانند زرتشتیان به بقای روح اعتقاد داشتند و با وصفی که طریقه مومیاییکردن را از مصریان آموخته بودند و میتوانستند اجساد خود را مومیایی نمایند تا باقی بماند، خواستار آن نبودند و جسدشان را در قبر گذاشته و به خاک سپردهاند. درحالیکه مصریان آن زمان، بقای روح را باور نداشته و معتقد بودند که بهشرطی انسان ابدی میشود که جسم او مومیایی شده و در محل بسیار امنی مثل اهرام یا مصطبه گذاشته شود. در آن زمان هنوز یونانیان که خود را خیلی متمدنتر از ما میدانستند و میدانند، خدانشناس بودند و بتهای متعددی میپرستیدند که هرکدام از آنها را مظهر آفرینش بخشی از جهان طبیعت تصور میکردند. در 2500 سال قبل هنوز دولت روم وجود نداشته و ملت آلمان و فرانسه و انگلیس و بهطور کلی اکثر مردم اروپا هنوز در مرحله چادرنشینی بهسر میبردند و یا در مرحله شروع دوره کشاورزی سیر میکردند و تنها ایرانیان و قوم یهود به خدای واحد ایمان داشته و یکتاپرست بودند
در مذهب اشوزرتشت، شادبودن و شادیکردن نوعی شکرگذاری به درگاه خداوند محسوب میشود و غم و غصهخوردن و اصراف و هدردادن آفریدهها، نوعی ناشکری و ناسپاسی بهحساب میآید. مردم ایرانباستان، هرساله حدود شصت روز را جشن داشتند که ضمن ستایش اهورامزدا به بذل و بخشش و جشن و شادی میپرداختند. هر روز اسمی داشت که وقتی آن روزها با نام ماه برابر میشد، جشن میگرفتند. شش ((چهره گهنبار)) داشتند که هرکدام پنج روز بود و عقیده بر این بود که خداوند به هر چهره گهنبار یکی از بخشهای مهم عالم را آفریده است و جشن میگرفتند و خیرات میکردند. جشن نوروز و مهرگان و سده که از بزرگترین جشنهای ملی و مذهبی بود نیز جشن گرفته میشد. خلاصه ایرانیان سعی میکردند به هر بهانهای که شده روزگار را به شادی و شکرگذاری سپری نمایند. هخامنشیان نیز برای شادی و شادیکردن، ارزش زیادی قائل بوده و تقریبا در تمام کتیبههای خود، اهورامزدا را به خاطر آفرینش شادی ستایش کرده و خدا را شکر میگویند
مسأله اخلاق و وظیفه انسان در رعایت اصول اخلاقی، در دین زرتشت بسیار سفارش شده است، بهطوریکه او را معلم بزرگ اخلاق و اولین و بارزترین مبلغ آن میدانند و گاتاها، کتاب مقدس زرتشتیان پر است از متعالیترین اصول اخلاقی که اشوزرتشت رعایت دقیق این اصول را از انسان خواستار شده است
دین، کلمهای است اوستایی و بهمعنی وجدان است و کار دین وجدانسازی است و وجدان یعنی پایبندی انسان به اصول اخلاقی و بنابراین، کار وجدان؛ انسانسازی است
هرودوت و کتزیاس و گزنفون، هرسه ، کوروش را از جهت داشتن نیروهای سیاست و جوانمردی و درستی و مردانگی و بهخصوص آزادمنشی بهگونههای مختلف ستودهاند. باستانشناسان هم عقیده دارند که کوروش همه مردم جهان را به یک چشم نگاه میکرد و در رفتار آزادهمرد بود، و با داشتن القاب و عناوین شدیدا مخالف بودهاست. تاریخ نشان میدهد که شاهان هخامنشی به رعایت اصول اخلاقی، بسیار معتقد بوده و به تمام پیمانهایی که در دوران حکومت خود بستهاند، پایبند بودهاند. گیرشمن در کتاب خود، متذکر شده که شاهان هخامنشی بهدنبال گسترش عدل و انصاف بوده و نه تنها با پیشروی خود در جهان تمدنی را نابود نکردهاند، بلکه به پیشرفت و گسترش تمدن و فرهنگ در جهان بسیار کمک نمودهاند. پروفسور ماریکخ در کتاب خود با نام ((از زبان داریوش)) نیز با تکیه بر کتیبههای هخامنشیان پایبندی ایشان را به اصول اخلاق و انسانیت بسیار ستودهاند
در دین زرتشت، آزادی عقیده و انتخاب راه، بسیار محترم شمرده شده است، بهطوریکه در ((گاتاها)) میفرماید هر مرد و زن حق دارد خود راه خویش را برگزیند و خداوند به انسان نیروی اراده بخشیده است تا هر کس برحسب اراده خویش رفتار نماید
تاریخ نیز گواهی میدهد که هخامنشیان دارای ایدئولوژی بسیار قوی بوده و بدان عمل مینمودند،از طرفی بسیار آزاداندیش بودند و با وصفی که مدت دویستوسی سال بر بیش از نیمی از مردم جهان فرمان میراندند، هرگز باورهای خود و حتی خط و زبان خود را بر آنان تحمیل نکردند. در زمان هخامنشیان آنان تمام ملل تابعه خود را در پیروی از باورهای خویش آزاد میگذاشتند و فقط بعضی کارهایی را که بهنظر آنها بسیار غیرانسانی جلوه میکرد و با اعتقادات آنان بسیار مغایر بوده، در سراسر امپراتوری خود ممنوع کردند، مثلا در ((کارتاژ)) رسم بر این بود که والدین برای خشنودی بت بزرگ بهنام ((مولوخ)) فرزندان خود را روی دستهای بت گذاشته میسوزاندند یا در سوریه کودکان را در راه بت ((ملکارت)) قربانی میکردند، در مصر و بابل نیز مردم بنا به باورهای خود، فرزندان خود را قربانی مینمودند، که هخامنشیان این نوع کارها را در سراسر امپراتوری خود ممنوع اعلام نمودند
با حمله هخامنشیان به کشورهای مختلف و تصرف آن کشورها نه تمدنی از تمدنهای قدیم از بین رفت و نه ملتی به نابودی کشیده شد. درحالیکه هخامنشیان در زمانی میزیستند که شاهان همطراز آنها پس از حمله به کشورهای دیگر افتخار میکردند که آن شهرها را ویران کرده و هزاران نفر را از دم تیغ گذراندند و حتی به حیوانات نیز رحم نکردهاند و از سرها تپهها ساختهاند، و یا دستها و گوشها و بینیها را قطع کردهاند. درحالیکه همیشه هخامنشیان به این نکته افتخار دارند که پس از تصرف کشوری، به مردم آن کشور آزادی دادهاند و به سربازان خود اجازه ندادهاند که به کسی آزار برسانند و سعی کردهاند که عدل و داد را در آن کشورها برقرار نمایند و میراث فرهنگی کشورهای دیگر را ارج مینهادند و امنیت و توسعه بازرگانی با آنها را به ارمغان میبردند. بیسبب نیست که بهعلت این خوشرفتاریها، نام شاهان هخامنشی در کتابهای مقدس عهد عتیق جزو مقدسترین افراد بهثبت رسیده است و ملت یهود کوروش را تا حد مسیح و کمربسته خدا بالا بردهاند
قبله زرتشتیان ((نور)) است و زرتشتیان همیشه رو بهسوی قویترین منبع نوری که در فراروی خود دارند، ایستاده و به ستایش اهورامزدا میپردازند. در طی روز، رو به خورشید و در شب رو بهسوی ماه و تنها در محل آتشکده میباشد که همگی آنها به طرف آتش موجود در آتشکده که به روش مخصوصی از قرنها پیش تهیه شده و همانند پرچم، مظهر تمامیت مذهبی و فرهنگی ایشان است، ایستاده و به ستایش خدا میپردازند. هرگز دیده نشده که حتی کسی که در همسایگی آتشکده زندگی میکند موقع خواندن نماز، رو بهسوی آتشکده نموده، آن را قبله خود قرار دهد
بنابراین آتش موجود در آتشکده درست حکم پرچم را دارد و به همان اندازه برای زرتشتیان مورد احترام میباشد و از دیگر ملل نیز انتظار دارند که موقع بازدید از آن، به آن احترام گذارند
در حجاریها و دیگر آثار باقیمانده در تختجمشید مشاهده میشود هرجا سران مملکت در حال نیایش میباشند، در فراروی آنها خورشید و در بعضی طرحهایی از آتش قرار دارد، و ثابت شدهاست که قبله یا سوی پرستش هخامنشیان نیز نور بوده است و در تاریخ ذکر میشود که هخامنشیان به هرجا لشکرکشی میکردند، ارابهای حاوی آتش آتشکده را نیز بههمراه لشکر خود حمل مینمودند که در سربازان خود یک نوع احساس خاصی ایجاد نمایند که با انرژی بیشتری به نبرد بپردازند. این اعتقاد که هخامنشیان آتشپرست یا خورشیدپرست بودند، تهمتی بیش نیست، هرگز در هیچ کتیبهای از دوره هخامنشیان از ((آتش)) یا ((خورشید)) گفتگو یا ستایش نشده است و همه تاریخنویسان ذکر مینمایند که تا کنون هیچ مجسمه بزرگ یا بتی در آثار هخامنشیان کشف نشده است، و هرودوت هم بارها ذکر کرده که ایرانیان برخلاف مردم کشورهای دیگر جهان برای خدای خود مجسمه نمیسازند، و در معبدی حبس نمینمایند
بنا به شواهدی که ذکر شد و بسیاری دلایل دیگر، بهنظر نگارنده پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده و به خیلی از اصول این مذهب پایبند بوده و عمل میکردند، هرچند که نمیتوان تمام اعمال و کردار آنها را کاملا مطابق با دین اشوزرتشت دانست، کما اینکه نمیتوان اعمال و کردار مثلا یک فرمانده مسیحی را به حساب دین حضرت مسیح (ع) و مسیحیان گذاشت.
دکتر اردشیر خورشیدیان
آرتیمیس نخستین زن دریانورد ایرانی است که در حدود 2480 سال پیش فرمان دریا سالاری خویش را از سوی خشایارشا
? شاه هخامنشی دریافت کرد.وی اولین بانوی میباشد که در تاریخ دریانوردی جهان در جایگاه فرماندهی دریایی قرار گرفته استدر سال 484 پیش از میلاد هنگامی که فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان از سوی خشایارشا صادر شد ? آرتیمیس یکی از فرمانروایان سرزمین کاریه ( یکی از بخشهای سوریه کنونی ) با 5 فروند ناو جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست.در این جنگ که ایرانیان موفق به تصرف آتن شدند ? نیروی زمینی ایران را 8000 هزار پیاده و 80 هزار سوار تشکیل میدادند. نیروی دریایی ایران شامل 1200 کشتی جنگی و 3 هزار کشتی حمل و نقل بود.آرتیمیس در جنگ سالامین در سال 480 پ.م که بین نیروی دریایی ایران و یونان در گرفت شرکت داشت.او دلاوریهای بسیار از خود نشان داد و با ستایش دوست و دشمن روبرو شد. با دلیری و بی باکی کم مانندش بخشی از نیروی دریایی ایران را که در بدترین شرایط در جنگ سالامین قرار گرفته بود را از خطر نابودی نجات داد. به همین دلیل از سوی خشایارشا افتخار دریافت عنوان دریاسالاری را نصیب خود کرد.در دوران پهلوی در سالهای دهه 60 برای نخستین بار نیروی دریایی ایران ناوشکن بزرگی را به نام یک زن نام گزاری کرد. و او آرتیمیس بود. ناوشکن آرتیمیس در دوران خدمت فرج الله رسایی به آب انداخته شد و سالها به روی آبهای نیل گون خلیج فارس پاسدار سواحل ایران بود
ناریخچه لباس در ایـــران
اشتیاقی که به تو دارد دل من , دل من داند و من دامن و تنها دل من ...
------------------------------------------------------
بازیچه ی دست یار بودن عشق است , در پنجه ی غم شکار بودن عشق است , در محکمه ای که یار باشد قاضی , محکوم طناب دار بودن عشق است
-----------------------------------------------------
عشق مثل ساعت شنی می مونه , همزمان که قلبتو پر می کنه مغزتو خالی می کنه , البته برای کسانی که مغزشون پره! تو راحت باش.
----------------------------------------------------
معنی این 5 علامتو یاد بگیر:
1. @ دورت بگردم
2. # اسیرتم
3. W تاج سرمی
4. $ همه ی هستیمی
5.\ / / \ \ / / \ بالابری پایین بیای دوست دارم
-------------------------------------------------------
زمانی فراموشت خواهم کرد: عقلم خاموش , نفسم قطع , روحم در آسمان , تنم در زیر خاک
--------------------------------------------------------
در خلوت من نگاه سبزت جاریست , این قسمت بی تو بودنم اجباریست , افسوس نمی شود کنارت باشم , بی تو هر لحظه و ثانیه من تکراریست.
------------------------------------------------------
شکسپیر میگه: هرگز به دنبال کسی نباش که بتونی با اون زندگی کنی , به دنبال کسی باش که نتونی بدون اون زندگی کنی.
------------------------------------------------------
برای اداره کردن خویش از سرت استفاده کن , برای اداره کردن دوستان از قلبت.(دالایی لاما)
-------------------------------------------------------
به نام آن که آفرید مرا تا که دوست بدارم تو را بی آن که بدانم چرا!!
-----------------------------------------------
اگه صدای اس ام اس موبایلتو شنیدی نگو مسیج دارم بگو دوستی دارم که به یادمه!!!
---------------------------------------------
منتظر کسی باش که اگر حتی در ساده ترین .کهنه ترین و زشت ترین لباس بودی حاضر بشه تو رو به همه دنیا نشون بده و بگه (این دنیای منه)
-----------------------------------------------
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه ای است
هول هولکی و دم دستی.این دوستی ها برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی ات را رفع نمی کنند
این چای خوردنها دل آدم را باز نمی کندخاطره نمی شود فقط از سر اجبار می خوریشان که چای خورده باشی به بعدش هم فکر نمیکنی
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است. پر از رنگ و بو ............ ......... ......این دوستها جان می دهد برای مهمان بازی برای جوکهای خنده دار تعریف کردن برای فرستادن اس ام اس صد تا یک غاز.برای خاطره های دم دستی اولش هم حس خوبی به تو می دهند
این چای زود دم خارجی را می ریزی در فنجان بزرگ. می نشینی با شکلات فندقی می خوری و فکر میکنی خوش بحال ترین آدم روی زمینی..فقط نمی دانی چرا باقی چای که مانده در فنجان بعداز یکی دوساعت میشود رنگ قیر یک مایع سیاه و بد بو که چنان به دیواره فنجان رنگ میدهد که انگار در آن مرکب چین ریخته بودی نه چای
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است
باید نرم دم بکشد.باید انتظارش را بکشی.باید برای عطر ورنگش منتظر بمانی باید صبر کنی.آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.خوب نگاهش کنی..عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته جرعه جرعه بنوشی و زندگی کنی
------------------------------
آنسوی ناکامی هاخدائی هست که داشتنش جبران همه نداشته هاست.
--------------------
هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند یک غزال شروع به دویدن میکند و می داند سرعتش باید از یک شیر بیشتر باشد تا کشته نشود هر روز صبح در آفریقا وقتی خورشید طلوع می کند یک شیر شروع به دویدن می کند و می داند که باید سریع تر از آن غزال بدود تا از گرسنگی نمیرد مهم نیست غزال هستی یا شیر با طلوع خورشید دویدن را آغاز کن.. " آنتونی رابینز
------------------------------
پل سارتر: از همه اندوهگین تر کسی است که از همه بیشتر می خندد
وین دایر: این شمایید که به مردم می آموزید که چگونه با شما رفتار کنند
ناپلئون: من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده ام
مارکز: هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران
کانت: چنان باش که به هر کس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن
جرج آلن : اگر کسی را دوست داری، به او بگو. زیرا قلبها معمولاً با کلماتی که ناگفته میمانند، میشکنند
میکل آنژ: چه غصه هایی بخاطر اتفاقات بدی که هرگز در زندگی ام پیش نیامد خوردم
ویل کارنگی:راه نفوذ در دیگران، دانستن آرزوهایشان است
چارلی چاپلین: دنیا به قدری بزرگ است که برای همه جا هست به جای آنکه جای دیگران را بگیرید سعی کنید جای خود را بیابید.
اورپیدس: نیکوست، که ثروتمند باشی و پرتوان، اما نیکوتر است که دوستت بدارند
جیمز آلن شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه که آرزو کنید بزرگ می شوید
دکتر علی شریعتی :بگذار تا شیطنت عشق چشمان تو را به عریانی خویش بگشاید شاید هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن
اگر مثل گاو گنده باشی،میدوشنت
اگر مثل خر قوی باشی،بارت می کنند
اگر مثل اسب دونده باشی،سوارت می شوند....
فقط از فهمیدن تو می ترسند. " دکتر علی شریعتی
--------------------------------------
خدایا ! مرا در زمره ی دروغگویان پر مداعی که ادعای درستی دارند قرار مده!
ای یگانه! دیری ست که تشخیص انسان و دیو سخت گشته! راهنماییم کن . . .
ای معبود! مرا به هیچ کس جز خودت و مگذار که انسانهای قدر ناشناس و نالایق از درک سخنان من عاجز اند!
الهی ! همه را به راه راست هدایت کن . . . !
-----------------------------------
رسم این قوم عجیب است بیا برگردیم قصد این قوم فریب است بیا برگردیم آنکه یک روز دلم را به نگاهش دادم خنده اش سرد و غریب است بیا برگردیم عشق بازیچه شهر است ولی در دل من دفتر عشق نجیب است بیا برگردیم
--------------------
یکی قشنگی منظره را می بیند آن دیگری کثیفی پنجره را ... این تو هستی که تصمیم می گیری چه ببینی ... امیدوارم همیشه قشنگ ببینی حتی از پشت یک پنجره کثیف ...!
--------------------
خداوند بینهایت است اما به قدر نیاز تو فرود می آید ، به قدر روزی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو گره گشاست .
-----------------------
زندگی رود روانیست روان میگذرد – آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد
-------------------
انگار پای ثانیه ها لنگ می شود – وقتی دلی برای دلی تنگ می شود
------------------------------
در قلبتو واسه کسی باز نکن اونیکه دوستت داره خودش کلید داره
---------------------------
همیشه به یاد داشته باش تا به فراموشی بسپاری آنچه را که اندوهگینت میکنه .
---------------------
قدم قدم سایه میشم میرم به زیر پای تو ، به آب و آتیش میزنم نفس نفس برای تو
---------------------------
کاش بدونی ندیدنت نبودنت هرگز بهانه ای نمیشه واسه از یاد بردنت
----------------------------------------
یک اشک یعنی غم ، یک لبخند یعنی شادی ، یک تک زنگ یعنی به یادتم ، یک اس ام اس یعنی دلم واست تنگ شده .
-----------------------------------------
چه کنم دست خودم نیست که یادت نکنم / خواستی گل نشوی تا به تو عادت نکنم
-----------------------------------------
یا رب دل دوستان پر از غم نکنی ، با تیر قضا قامت ما خم نکنی ، ای چرخ تو را به حق قرآن سوگند ، یک مو ز تن رفیق ما کم نکنی
----------------------------------------
در قلب کوچکم گلستانی خواهم ساخت و بر روی تمام گلبرگهای یاس آن خواهم نوشت که تا آخرین لحظه غروب زندگیم با جان و دل دوستت خواهم داشت
-------------------------------------
دلم را آهنی کردم ، مبادا عاشقت گردد ، ندانستم توی ظالم دلی آهنربا داری ...
-------------------------------------
یک لحظه با تو بودن دنیای خاطرات است ، شطرنج سینه ی من دور از تو کیش و مات است.
-------------------------------------
میدونی تو مثل چی هستی ؟ مثل یک تصادف وحشتناک که کشته و مُرده زیاد داری
-----------------------------------
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی ، با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید – گفتمش تصویری از لیلا و مجنون را بکش ، عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید – گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن ، در بیابان بلا تصویری از سقا کشید – گفتمش سختی و درد و آه کشده حاصلم ، گریه کرد آهی کشید و تصویری از حضرت زینب کشید .